سوژه جدید:-ارباب بیچاره شدیم!
-حرف دهانتان را بفهمید! چاره ها هرگز برای ما تمام نمی شوند!
-ارباب بدبخت شدیم!
-بخت ما همیشه بد بوده و ما از این بابت به خود می بالیم!
-ارباب پلیدی بر ما چیره شده!
-مگه قبلا نشده بود؟!
آرسینوس ناامید نزد دیگر مرگخواران برگشت.
-بابا اینجوری که نمی تونم حرفمو بزنم! هر چی می گم یه جوابی دارن. چطوری بلایی رو که به سرمون اومده برای ارباب تعریف کنم؟
رودولف با یکی از قمه هایش آرسینوس را کنار زد.
-بکش کنار بچه! بلد نیستی با ارباب چطوری حرف بزنی. خودم می گم!
جلو رفت و تعظیمی کرد.
-ارباب بیچاره شدیم!
لرد سیاه با نگرانی سر را بلند کرد و به رودولف خیره شد.
-واقعا؟...چی شده؟!
صدای زمزمه "این دیالوگ من بودا" ی رودولف و " منم که همینو گفتم خب!" آرسینوس به گوش کسی نرسید. رودولف که هنوز در حال تعظیم بود شروع به توضیح دادن کرد:
-ارباب...خواهر الادورا بلک اومده. ظاهرا هم قصد موندن داره. می گه اسمش لاکریتاس!
آرسینوس از پشت سر اصلاح کرد: لاکرتیا!
لرد سیاه دوباره سرگرم خواندن آیات متناقض مورگانا و مرلین و اصلاح آنها به نفع خودش شد.
-این که اهمیتی نداشت. همتون برای همین جمع شدین و در حال مصرف اکسیژن داخل اتاق ما هستین؟ فکر می کنیم بتونیم چند روزی از خواهر یکی از یارانمون پذیرایی کنیم.
رودولف مردد بود که تعظیمش را تمام کند یا ادامه دهد...که اگر ادامه میداد دماغش به زمین می رسید و در آن حالت باید قمه هایش را چکار می کرد؟!
-ارباب مشکل این نیست. خودتون تشریف بیارین و ببینین....می شه من عمودی بشم؟!
لرد سیاه که متوجه شد یارانش دست بردار نیستند، آیات را به کنار گذاشت و به سمت اتاق الادورا حرکت کرد.
به محض رسیدن به مقصد، هکتور-که بسیار خودشیرین بود- جلو پرید و در را باز کرد. منظره داخل اتاق برای لرد سیاه عجیب بود!
-هوووم...یک ساحره و یک دو جین جن! گفتین خواهر الادوراست؟ چرا لباسش همچینه؟ نصف اتاقو گرفته! موهاشم ما رو یاد یکی از یارانمون می ندازه....مورگانا!...بهش بگین سلام خواهر الادورا! این اجنه اینجا چه می کنند؟ از اونجایی که خواهر الادورا هستین ما حدس می زنیم اینا رو برای گردن زدن به اینجا آوردین و ما از خونریزی بسیار خوشمون میاد.
لاکرتیا منتظر ترجمه مورگانا نشد.
-درود بر لرد سیاه! اتفاقا اینا جن های خیابونی هستن. تنها و بی سرپناه. سر راه که میومدم جمعشون کردم و آوردم که ازشون حمایت کنم. ببینین چقدر گوگولی هستن!
لرد سیاه نگاهی به جن های گوگولی که یکی از پرده یادگار سالازار اسلیترین بالا می رفت و دیگری از لوسترعتیقه لرد، آویزان شده بود و صدای تارزان در می آورد انداخت...ظاهرا این مهمان جدید کمی متفاوت بود!